تکه تکه های دلم
ای عزیز اینک آنچه در دست مطالعه داری، حاصل سالهای جوانی و عمرِ از دست رفتۀ من است از کودکی شاید از وقتی خودم را شناختهام حس کردم آنچه برای برخی یاران و هم سالانم خوب و مفرح است مرا خوشحال نمیکند، نمیدانم اولین داستانی که خواندم اثر چه کسی بود ولی از خواندن آن لذتی بردم که فهمیدم خواندن داستان، شعر و مخصوصاً داستانهای تاریخی که تقریباً بویی از حقیقت هم برده بود بر افکار و احساس من اثر عمیق و ماندگار دارد؛ از این رو اهل مطالعه کتاب شدم خوب بخاطر دارم در کلاس پنجم ابتدایی که بودم آموزگار انشایمان انسان ادیب و اهل ذوقی بود که به انشاهای من توجه خاصی میکرد و گاهی مرا مورد تشویق خود و اولیاء مدرسه قرار میداد طوری شده بود که در ساعت انشاء اولین نفر که انشاء میخواند سر کلاسمان من بودم و آموزگارمان بعضی از آموزگارها و اولیاء مدرسه را برای شنیدن انشای من دعوت میکرد. همین تشویقها و همین سعی که من برای هر چه بهتر نوشتن انشاء میکردم باعث شد که من نه تنها به خواندن بلکه به نوشتن هم علاقهمند شدم با خواندن چند رمان معروف مثل بینوایان هوگو و بعضی آثار شکسپیر و دیگر نویسندگان جهان مخصوصاً چخوف روسی تصمیم گرفتم خودم دست به کار نوشتن رمانی بشوم ؛ میدانستم که رمانم باید تازگیهایی داشته باشد به تقلید از دیگران نباشد و خیلی مسائل دیگر. چند ماهی صرف این مهم کردم و شبها که همۀ اهل خانه پر جمعیت ما خواب بودند من بیدار بودم و مینوشتم اما بعد از مدتی تقریباً به اواسط کتاب که میرسیدم از آنچه که در اوائل کتاب نوشته بودم خوشم نمیآمد و آن را خط میزدم و پاره میکردم.
برای نوشتن اولین رمانم شاید ده سالی وقت صرف کردم و در این مدت زمان طولانی بارها و بارها رمان را تغییر دادم و دوباره نوشتم ولی عاقبت این رمان به پایان رسید البته در این سال ها داستان های کوتاه هم نوشتم و شعر هم گفتم که مورد تأیید بعضیها واقع شد اما رفتهرفته به این کار عادت کردم و تقریباً معتاد نوشتن و شعر گفتن شدم. کار همه شب من این بود، همه به طور نامرتب و بعد از گذشت مدتی به صورت ورق پاره در میآمد و هرگز حتی تصور این را هم نمیکردم که آنها را آماده چاپ کنم این ترس و شاید بی همتی من ادامه داشت تا اینکه پیر شدم. فرزندانم که هر کدام کم و بیش آثار من را خوانده بودند مرا به چاپ این آثار تشویق کردند و تازه من به فکر جمعآوری این آثار افتادم نمیدانم چه مقدار از آنها مفقود و معدوم شده بود ولی مقداری را که به یاری فرزندان و بعضی از دوستانم گردآوری کردم، تصمیم به چاپ آنها گرفتم و کتابی که هم اکنون دست شماست نمونه کوچکی از چند داستان من است امید آن دارم که رضایت خاطر شما را فراهم آورد و ارزش وقتی را که صرف خواندن آن میکنید داشته باشد.
عناوی داستانها
بنفشهها
بی بی گربه
امضاء
گناهان کوچک
گرگ من بود او، شبان پنداشتم
پگاه
راز گم شده
سهیل سهیلا
« تکه تکه های دلم»
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.